رسم عاشقی
نوشته شده توسط : aشهاب

من یک درس گرفتم نمیدونم بایدخوشحال بشم یاگریه کنم

اززمانی شروع شد که به دوست صمیمیم گفتم عاشق شدم وتمام داستانمو براش تعریف کردم دوستم تعجب کرد گفتش اونی که توبراش میمیری ازنظراوتوبراش ارزشی نداری وتورواصلادوس نداره من ازاین حرفش ناراحت شدم گفتم مهنازجون فرق میکنه من انودوس دارم واونم منودوس داره توانونمیشناسی اما اوگفت یک چیز بی ارزش ازش بخواه اگه بهت داد بیاوبگو

شب ساعت1بودومن ازش ایدیشوخواستم بهش گفتم یک ساعت دراختیارم بذارش اوبهونه اوردندادمنم باهاش خداحافظی کردم وتاصبح اصلا نتونستم بخوابم ازچشمانم اشک جاری بود نمیتونستم باورکنم اونی که من براش میمیرم براش هیچ ارزشی نداشته باشم وهیچ حسی نسبت بهم نداشته باشه

نمیدونستم چکارکنم فقط گریه کردم وقتی که به همه جوانب فکرکردم به یک نتیجه رسیدم

رسم عاشقی اینه که دوسش داشته باشی گرچه دوست نداشته باشد بهش خوبی کنی گرچه بهت بدی کنداین است عشق این است یک احساس پاک ودوس داشتنی

احساس دوست داشتنم وعشقم نسبت به اون ازگذشته بیشترشد

دوستم ازحرفام تعجب کرد بهش گفتم توعاشق نشدی نمیفهمی

 





:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: